وبلاگ رایگان دانلود فیلم و سریال رایگان ساخت وبلاگ رایگان
حذف در پنل کاربری [X]
شاخه زيتون دلنوشته های من

دلنوشته های من

دلنوشته های من

شاخه زیتون

شبی که شاخه زیتون شکسته شد

تمام من تمام شد و هیچکس ندید

تو آن شب آنجا بودی

میان بستری از بی خوابی

و من جنون زدن داشتم

جنون ترس

جنون مرگ

میراثی از طائفه پدری

و مادرم که میان سجاده نماز سحرگاهی اش

مرا نفرین کرد به این عشق

عشقی از جنس " هم خونی "

تو آنجا بودی

و شاخه زیتون شکسته شد

نفیسه محقق " یک سال قبل از طاعون سیاه"



برچسب: ،
بازدید:
+ نوشته شده: ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت: ۰۹:۲۶:۰۴ توسط:من موضوع: نظرات (0)

به اشتراک بگذارید :

Donbaler Donbaleh LinkPad Twitter Facebook Google Buzz Google Bookmarks Digg Technorati delicious
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
سایت :
پیام :
خصوصی :
کد امنیتی :