باکره مقدس
من اولین و آخرین هستم
بدنام مقدس
تکریم و تحقیر شده
باکره هوس باز
من ستایش شده پدر هستم
رفیق مادر
آفریده شدم از هم آغوشی " آب " و " حوا "
من رفیق شیطان بودم در تمام دوران تا نامه های عاشقانه خدا را به او برسانم
جنگیدم ... در سالهای صلح اجباری و صلح کردم در ثانیه های جنگ های تحمیلی
من باور خدا هستم به انسان آن زمان که طغیان کرد
از اول خلقت بوده ام تا نهایت هم خواهم بود ...
اندوه بشر مرا بارها کشت ... اما روئیدم
بارها و بارها و بارها
از درد کشیدن من نه غصه بخورید و نه رنج بکشید
بر بغض های فرو خورده ام حسد مبرید و با اشک های جاری شده ام دشمنی نکنید
بگذارید اندوه انسان بودنتان را به دوش بکشم و بر مزار جنگ های نا برابر سوگواری کنم
رهایم کنید در گرمای جگرسوز زمین تا به جای شما از خشکی گلو همچون حیوان زخم خورده زوزه بکشم
من به جای شما حسرت مادر بودن را جائی میان وجودم مدفون کرده ام
پاهای برهنه من با آفتاب و بیابان آشناست و چشم هایم خشکی رودها را بارها تجربه کرده
بگذارید من به جای شما درد بکشم
اندوه بشر مرا بارها کشت ... اما روئیدم
بارها و بارها وبارها
نفیسه محقق
برچسب: ،