مرثیه ای برای بالشت ها
مچاله شده روی کهنگی تختی سرد
بوی هیچ هم آغوشی نمیدهد
پرهای درونش سالهاست شوق پرواز ندارند
و از پس اشکهای هر روزه پیر میشوند
گوشه تخت مچاله شده و به تمام این سالها می اندیشد
میداند در ذهن آدمیان این روزگار
بالشت ها دل ندارند ...
بالشتهایی با پر قوی ناب
فقط مچاله میشوند در عمق خاطراتشان
نفیسه محقق
برچسب: ،
امتیاز:
بازدید: